گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 19
درآمدي بر شناخت توقیعات- 1








به این معانی آمده: نشان گذاشتن و امضاء کردن » توقیع « قسمت اول محمد مهدي رکنی توقیع در لغت نامه ها در کتابهاي لغت
حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسشها می دهد، دستخط فرمانروا، نوشتن عبارتی در ذیل مراسله. 1 در
اصطلاح علم حدیث پاسخ پرسشها یا اطلاعیه هایی است که به صورت کتبی از طرف امام براي آگاهی شیعیان فرستاده می شده،
چنانکه توقیعاتی از حضرت امام علی نقی و امام حسن عسکري، علیهماالسلام، نقل شده است، امّا معمولاً توقیع به 2نامه هاي
حضرت حجۀبن الحسن امام زمان، عجّ ل اللَّه تعالی فرجه، گفته می شود که توسط چهارتن نایبان خاص ایشان در زمان غیبت
صغري به دست شیعیان می رسیده است. محتواي این 3توقیعات یا جواب سؤالات خصوصی است یا تعلیم احکام و ردّ شبهاتف
مخالفان، یا تأیید و توثیق نوّاب اربعه و تکذیب مدعیان دروغین و تعیین تکالیف اجتماعی شیعیان در دوران نهان زیستی حضرت،
که شرح آنها خواهد آمد. چنین به نظر می رسد دانشمندان ما خواسته اند بین اخباري که شیعه آنها را در حضور امام بطور شفاهی
فرا گرفته با آنچه به صورت حاشیه و پی نوشت نامه از امام دریافت کرده تفاوتی موجود باشد، بدین جهت نوع دوم را توقیع خوانده
اند، که با معانی لغوي و وضع نخستین آن نیز تناسب دارد، زیرا توقیعات معمولًا جواب پرسشهایی است که در زیر نامه به اختصار
تحریر می شده، و نشان درستی آنها دستخط شناخته شده یا مهر 4نویسنده بوده که در توقیعات وجود داشته است، و بدین ترتیب
اصحابف ائمه و شیعیان زبده که با خط و نشان پیشوایان خود آشنایی داشتند به صدور آنها از طرف حجت خدا اطمینان کامل پیدا
می کردند. اهمیت توقیعات و استدلال به آنها آشکارترین اثر وجودي و تربیتی امام غایب در مدت غیبت صغري توقیعات صادره از
آن حضرت است. چنانکه می دانیم مهدي موعود، علیه السلام، آخرین خلیفه آفریدگار بر زمین براي هدایت و رهبري توده هاي
انسانی است. پنهان از چشمها می زیَد تا از کید دشمنان محفوظ ماند، و دست ستم به آستان والایش نرسد، و چون پدران خود به
زهر جفا یا شمشیر کین کشته نشود، و آثار وجودي خلیفۀاللَّه از جهان نابود نگردد. امّا این ناپیدایی و نهان زیستی چنان نیست که
همانند نابودن امام بر صحنه زمین باشد و وجود و عدمش یکسان، نه واللَّه! که علاوه بر آثار معنوي و افاضات پنهانی - که اهلش از
آن برخوردارند - امام غایب چون امام حاضر به وظیفه پیشوایی دینی خود که هدایت و تربیت نفوس و مددرسانی به دانشمندان
پارساي مذهبی و نگهداشتف آنان از لغزشهاست می پردازد و در حراست و مرزبانی حریم دین الهی و دیگر مسؤولیتها و تعهداتی
می داند که هدایت و دستگیري و نگهبانی » آن کس که ز کوي آشنایی ست « که نسبت به کشورهاي اسلامی دارد می کوشد، و
حضرتش چگونه است، که خود دیده و بهره مند گشته است. یکی از جلوه هاي بارز این راهنمایی در زمان غیبت کوتاه مدتف آن
حضرت، همین توقیعات است که به وسیله نایبان خاص براي شیعیان فرستاده اند. زیرا اگر فیض بخشی و لطف نهانی آن حضرت را
بیشتر مردم احساس نکرده اند، و یا گروهی تحقیق نکرده اخبار متواتر در 5ضرورت حجت خدا را به چشم قبول و اعتنا نمی نگرند،
امّا توقیعاتی که در مدت 69 سال غیبت صغري از طرف حضرت صادر شده، داراي خصوصیاتی است که نه تنها براي مردم آن
عصر دلیل عینی و نشان آشکار بر صدورش از سوي امام غایب بوده، بلکه چون از همان زمان در کتب محدثان موثّق و علماي
محقّق ثبت و ضبط گشته، براي ما نیز امروز می تواند دلیلی مشهود و اثري روشن بر صدور آنها از ناحیه آن حضرت باشد، که
انکارش جز بر عناد یا حق پوشی حمل نگردد، و چگونه چنین نباشد درحالی که این توقیعات با خط و نشان شناخته شده بر دست
صفحه 25 از 45
مطمئن ترین افراد به شیعیان می رسیده، و آنان آثار درستی را - مانند نهان دانی و پیشگویی امام - در آنها می دیدند، و سپس با
تمام خصوصیات این نامه ها را در کتب خود نقل می کردند. این کتابها که اصل 6نامیده می شد دراختیار دانشمندانی متتبّع چون
محمدبن یعقوب کلینی (درگذشته به سال 329 ق.) و محمدبن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق (درگذشته به سال 381 ق.)
که در زمان غیبت صغري یا اندکی پس از آن می زیستند قرار گرفت، و این پویندگانف راه دین و دانش به گردآوري اخبار و
تنظیم و تحقیق درباره آنها پرداختند. آثار علمی این محققان که بیشتر از قرن چهارم و آغاز غیبت کبري به بعد است موجود و
مرجع و مأخذ پژوهندگان امروزي است، و به استناد همین کتب معتبر هزار ساله است که ما به توقیعات اعتماد و اتکاء می کنیم، و
هم آنها را دلیل آشکار بر نظارت و مرزبانی حضرت مهدي، علیه السلام، از جامعه اسلامی می دانیم. هرچند روایات رسیده از
رسول اکرم و امیرالمؤمنین و دیگر امامان معصوم، علیه السلام، درباره مهدي موعود، علیه السلام، آنقدر فراوان و متواتر است که
جاي تردید براي مسلمانانف 7حقیقت جو و بلکه هر محقّقف منصف باقی نمی گذارد، امّا نویسنده معتقد است پس از اثبات درستی
توقیعات و مطالعه تعدادي از آنها خوانندگان نسبت به این موضوعف اعتقادي اطمینان قلبی بیشتري می یابند. امید است در این
کوشش علمی حوصله و داوري منصفانه خوانندگان نویسنده را یاري و همراهی کند، تا معرفت بیشتري نسبت به امام زمان خود پیدا
کنیم، که در حدیثی از حارث بن مفغیره روایت شده: به حضرت صادق، علیه السلام، گفتم: آیا رسول خدا، صلّی اللَّه علیه وآله،
گفته است: هرکس بمیرد و امامش را نشناسد مانند عهد جاهلیت مرده است؟ حضرت فرمود: بلی. گفتم جاهلیتف کامل (مانند قبل
از اسلام) یا جاهلیتی که فقط امامش را نشناسد. حضرت پاسخ داد: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی. 8 بنابراین باید مسأله شناخت
امام و معرفت نسبت به حجت خدا را با اهمیت بیشتر تلقی کرد و تحقیق لازم را انجام داد. چگونگی پیدایش توقیعات براي اینکه در
انتساب توقیعات به امام زمان، علیه السلام، دچار تردید نشویم، و مثلًا آنها را ساخته دست شیادان یا ساده لوحی و زودباوري عوام
نپنداریم، باید مقدمات و موجبات پیدایش این نامه ها را بدانیم. براي حصول این مقصود لازم است نخست اشاره اي به اوضاع
سیاسی و روش حکام آن عصر بنمائیم تا علت غیبت و پنهان زیستی امام معلوم شود، آنگاه ضرورتف وجودي نواب اربعه که
توقیعات توسط آنها به شیعیان می رسیده نیز آشکار می گردد. می دانیم راه ارتباط شیعیان با امام غایب در مدت 69 سال نایبان
چهارگانه حضرتش بوده اند، و به بیان دیگر حجت خدا مسؤولیت هدایت و امامت خود را ازطریق این سفیران عملی می کرده،
یعنی با صدور توقیعات و پاسخ به پرسشها، آثار رهبري و ارشادي اش به شیعیان می رسیده است. در تشریح آنچه ذکر شد مطالب
زیرین - که خود فشرده از بحثی مفصل است - بیان می شود. 1 - نظري به تاریخ آن زمان نگاهی گذرا به تاریخ زندگی ائمه بعد
از حضرت رضا، علیه السلام، و رفتاري که فرمانروایان با آنان و دوستانشان داشتند حکایت از این دارد که بدرفتاري و فشار آن
خلفاي غاصب نسبت به جانشینان حقیقی پیامبر قوس صعودي می پیمود. چنانکه محدودیت و سختگیري بر امام دهم حضرت
هادي، علیه السلام، بیش از امام نهم - حضرت جواد، علیه السلام - بود، همچنانکه مراقبت بر داخل خانه امام حسن عسکري، علیه
السلام، و گماشتن جاسوسهاي زن و مرد بر ایشان افزون از امام دهم بود. 9براي هرکس که تاریخ حیات این امامان را مطالعه می
کند همواره این سؤال مطرح است که چرا این بزرگ مردان الهی که از سلامت کامل روح و بدن برخوردار بودند چنین اندك
زیستند و نگذاشتند آثار وجودیشان آشکار شود؟ چرا باید امام جواد، علیه السلام، 25 سال و امام حسن عسکري 28 سال زندگی
نمایند و به سم جفا کشته شوند؟ چرا باید از 42 سال عمر حضرت هادي حدود 20 سال آن تحت نظر یا در زندان گذشته باشد؟
10 چرا باید امام دهم و یازدهم از زادگاهشان مدینه ناخواسته تبعید شوند و در سامرا در محلی که لشکرگاه سلطان است تحت نظر
و مراقبت شدید آن جاه طلبان قرار گیرند؟ از جمله ویژگیهاي نیم قرن از حکومت عباسیان در سامرا - از سال 227 تا 279 ق. -
ضعف دستگاه فرمانروایی و استیلاي موالیان ترك و انقلاب صاحب زنج که خود را علوي و حامی زحمت کشان می دانست، و
و بر ضد ستم هیأت حاکمه انجام می » رضاي آل محمد، صلّی اللَّه علیه وآله « بالاخره نهضتهاي متعددي است که به طرفداري از
صفحه 26 از 45
گرفت، بحدي که از آغاز حکمرانی معتصم تا پایان عهد معتمد - که بیش از نیم قرن زمان گرفت - هجده نهضت و قیام روي داد
که همه از طرف علویان بود. انقلابیون بپاخاسته مردم را که از فساد و مال اندوزي و کشتار فرمانروایان به ستوه آمده بودند به عنوان
فرا می خواندند نه به نام خاص امام زمانشان، زیرا بیم آن می رفت که دستگاه جبار، امام را به طغیان و » رضاي آل محمد « کلی
اخلال علیه حکومت متهم کند و فوراً بکشد. ظاهراً این داعیان انقلابی معتقد بودند که در صورت پیروزي امام را به رهبري
برگزینند و درصورت عدم موفقیت خود را فداي عقیده و آرمان و امام خویش کنند. اگر نهضت کنندگان را در دعوتشان صادق و
صمیمی هم ندانیم، این حقیقت انکارناپذیر است که آل محمد شایستگی و حق حکومت داشته اند، و این امري مسلم و مقبول بوده
که رهبران مردم را بدان می خواندند، هرچند در باطن ریاست خود را نیز طالب بودند. 11 اگر خواسته باشیم فهرستوار هم اوضاع
سیاسی - اجتماعی شیعه و پیشوایانش را در مدت امامت حضرت هادي و عسکري، علیهماالسلام، - از سال 220 تا 260 ق. - نقل
تاریخ سیاسی « کنیم سخن به درازا خواهد کشید و از هدف اصلی باز می مانیم، بدین جهت طالبان را به کتب مربوط بخصوص
رجوع می دهیم که اثري تحقیقی و پرفایده است، اینجا همین قدر متذکر 12 می شویم که » غیبت امام دوازدهم، عجّل اللَّه تعالی فرجه
از مجموع مطالعات این واقعیت خودنمایی می کند که آن سلاطین ستمگر - و نه خلفاي رسول اللَّه - برطبق اخبار فراوانی که از
پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و فرزندانش رسیده بود، می دانستند مصلح موعود که قائم آل محمد، صلّی اللَّه علیه وآله، است از این
خاندان ظهور خواهد کرد، و جهان را پس از آنکه ظلم و جور همه جا را فرا گرفت از قسط و عدل پر خواهد نمود، 13 و مهدي
موعود، علیه السلام، است که حکومت اسلامی واقعی را که بر پایه توحید و برابري و برادري و رعایت حقوق همه افراد است ایجاد
خواهد کرد. بنابراین قدرت و سلطنت آنها نابود شدنی است، و چون به خیال خام خود می خواستند از تحقق آن حکومت عدل
جلوگیري کنند، نسبت به ائمه معصومین به چنان فجایع و جنایاتی دست می زدند و آنان را سخت زیرنظر داشتند. در چنین شرایط
اجتماعی و سیاسی خاص بود که امام هادي و بخصوص حضرت عسکري،علیهماالسلام، به اجبار زندگی مخفیانه و کم معاشرت را
پیش گرفتند و با رعایت تقیه و حفظظاهر به وظایف اجتماعی و رهبري شیعیان پرداختند، و با وجود این به 14 حبس و قتل محکوم
شدند. 2 - غیبت در این اوضاع سخت که از شمشیر خون می ریخت موضوع غیبت مهدي موعود نیز توجیه و تعلیل می شود. براي
حفظ جان و برجا ماندن حجت خدا بر زمین، ناپیدایی و پنهان زیستی امام کاري طبیعی و خردپذیر و بلکه منحصر به فرد بود، البته
این از نظر حفظ جانف پیشوا و ادامه رهبري است، امّا اختفاي آن دو امام که معلول شرایط سخت و فشار رژیم حاکم بود، این فایده
مهم را نیز داشت که حادثه مهم غیبت و ناپیدایی طولانی امام دوازدهم را براي شیعه امري عادي و مأنوس گرداند، و زمینه ذهنی
مردم را براي غیبت حضرت حجۀبن الحسن، علیه السلام، آماده کرد. علی بن حسین مسعودي در کتابش اثبات الوصیه سخنی در
او روایت می کند که امام هادي، علیه السلام، خود را از بسیاري از شیعه پوشیده می داشت و « : این باره دارد که نقل کردنی است
جز با اندکی از خواص مراوده نداشت. چون امامت به فرزندش امام عسکري، علیه السلام، رسید با شیعیان از پشت پرده اي سخن
می گفت، مگر در اوقاتی که براي بردنش به خانه سلطان بر مرکب سوار می شد و آشکار می گذشت، که همه او را می دیدند.
این دوري گزیدن از عموم و پرده نشینی مقدمه غیبت صاحب الزمان، علیه السلام، بود، تا شیعه رفته رفته به پنهان بودن امامش
15 این نظریه را دانشمندان متتبع معاصر نیز تأیید کرده حتی از برنامه هاي .» عادت کند، و با مسأله غیبت یک باره روبرو نشود
حساب شده امام هادي، علیه السلام، شمرده اند. 16 در تأیید آنچه ذکر شد و تمهید مقدمه براي غیبت کبري، باید از غیبت صغري و
پنهان زیستی 69 ساله امام زمان، علیه السلام، نام برد، که آن نیز خود وسیله اي براي آماده گردانیدن شیعه جهت غیبت کبري و
ناپیدایی طولانی و ممتدّ حضرت مهدي، علیه السلام، است. ناگفته نماند آنچه از زندگی مخفیانه امام دهم و یازدهم نقل شد در
ارتباط با غیبت طولانی فرزندشان حجۀبن الحسن، علیه السلام، بود، وگرنه اصل غیبت از جمله سنتهاي الهی است که براي همه
انبیاء و اولیاي گذشته واقع شده و موجب امتحان و آزمایش امت و نیز وسیله اي براي تنبیه و آگاهی بخشیدن به آنها بوده است، و
صفحه 27 از 45
چنانکه در امتهاي پیش رخ داده در امت اسلام نیز روي می دهد، و از این جهت غیبت پدیده اي نوظهور و بی سابقه نیست و پیشینه
اي دیرین دارد. کوتاه سخن 17 آنکه علت غیبت امام دوازدهم مساعد نبودن شرایط زندگی آشکار و عادي براي حضرتش می
باشد، زیرا بی شک علنی شدن وي همان بود و گرفتاري به دست جلادان همان، که عباسیان همیشه بیمناك از وقوع پیش بینی
رسول اکرم بودند که در این خبر مشهور آمده: اگر از عمر جهان تنها یک روز باقی مانده باشد خدا آن روز را به قدري طولانی
3 - انتخاب و معرفی نایب بدیهی است خواهد کرد که بالاخره فردي از خاندان من ظهور کند و اساس ظلم و جور را فرو ریزد. 18
که هرگاه شرایط اجتماعی و اوضاع سیاسی بطوري بود که امام نمی توانست یا مصلحت نمی دانست آزادانه و مستقیماً با پیروانش
ارتباط برقرار کند، چاره اي جز انتخابف نماینده و معرفی واسطه اي بین خود و مردم نداشت، تا به وسیله او مسئولیت رهبري خود را
انجام دهد و این روشی است خردپذیر و متداول. این کار از زمان امام دهم کمابیش اجرا شد و رفته رفته به میزان افزایش
سختگیریهاي حکام و ازدیاد اختفا و پنهان زیستی امام فعالیت و وساطت نمایندگان نیز بیشتر شد، تا اینکه از شروع غیبت صغري که
سال 260 ق. و وفات امام حسن عسکري، علیه السلام، بود وارد مرحله جدید و کامل خود گردید و توقیعات - که موضوع بحث
برگرفته از کتاب: نشانی × : ماست - نیز در این مرحله و به همین دلیل به وجود آمد. ادامه دارد ماهنامه موعود شماره 27 پی نوشتها
از امام غایب، عجّل اللَّه تعالی فرجه، بازنگري و تحلیل توقیعات. 1. مرجع در نقل معانی مذکور عبارت است از: منتهی الأرب فی
التوقیع فی الکتاب: الحاق شئ فیه بعد الفراغ « : لغۀ العرب، لغت نامه دهخدا، فرهنگ فارسی، لسان العرب. در کتاب اخیر می خوانیم
الطبعۀ ) »... منه... قال الأزهري: توقیع الکاتب فی الکتاب المکتوب أن یجمل بین تضاعیف سطوره مقاصد الحاجۀ و یحذف الفضول
الأولی، ج 10 ، ص 288 ، فصل الواو، حرف العین). ذکر این مطلب را خالی از فایده نمی بیند که بنابر آنچه در کشّاف اصطلاحاتف
هرگاه کسی بر دیگري ادعایی کند، نوشته « : الفنون آمده، توقیع در دستگاههاي قضائی اسلام نیز معنی اصطلاحی داشته بدین شرح
او (که به گواهی افرادي تأیید شده) محضر نامیده می شود، و چون طرف مقابل به وي جواب دهد و دلیلهاي روشن خود را اقامه
چاپ ) ». کند آن نامه را توقیع گویند، و چون دلیلهایش پذیرفته شد و قاضی بر طبق آن حکم کرد، آن حکم سجل نامیده می شود
نامه اي است که ادلّه مستند در جواب مدّعی را دربر دارد. 2. مانند این توقیع که شیخ » توقیع « ، دوم، ج 1، ص 689 ). بنابراین معنی
پنداري است باطل که مخالفان می خواهند با کشتن ما این نسل پاك را منقطع « : صدوق از امام عسکري، علیه السلام، نقل کرده
کمال الدین، ص 407 )، نیز رجوع ) » گردانند که خداي عزوجل گفتارشان را تکذیب کرده است، و سپاس خداي را بر این نعمت
. شود به: سفینۀالبحار، ج 2، ص 676 ، که توقیعاتی از امام دهم و یازدهم، علیه السلام، نقل کرده. 3. ر.ك: الذریعه، ج 8، ص 237
در اصطلاح علم الحدیث منظور خبر جماعتی است که - فی حد » خبر متواتر « . نقل خواهد شد. 5 » خط آشنا « 4. شواهد تحت عنوان
.( نفسه نه به ضمیمه قرائن - اتفاق آنان بر کذب محال و درنتیجه موجب علم (= یقین) به مضمون خبر باشد (علم الحدیث، ص 144
در اصطلاح علماي حدیث مجموعه اي از روایات است که راوي بلاواسطه از لسان امام شنیده و ضبط نموده باشد. ولی » اصل « .6
چنانچه بواسطه کتاب دیگر (که از امام اخذ شده) مجموعه اي گرد آورد، به این مجموعه فرع و به مرجع اولی اصل گویند.
(الذریعه ج 2، ص 126 )، یا مراد به اصل مجرد کلام امام است، در مقابل کتاب و مصنّف که در آنها علاوه بر کلام ائمه از خود
7. براي ملاحظه اخبار رسیده از رسول اکرم، صلّی . مؤلف نیز بیاناتی هست (رجال بوعلی، ص 11 ) به نقل از علم الحدیث، ص 72
اللَّه علیه وآله، و ائمه معصومین، علیهم السلام، درباب مهدي موعود به عنوان نمونه این کتابها ذکر می شود: - الأصول من الکافی،
372 . - کتاب الغیبۀ، محمدبن ابراهیم النعمانی (من أعلام القرن - محمدبن یعقوب کلینی (م. 329 )، ج 1، کتاب الحجۀ، ص 328
الرابع). - کمال الدین و تمام النعمۀ، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه القمی. - کتاب الغیبۀ، شیخ الطائفه ابوجعفر محمد
بن الحسن الطوسی. - بحارالأنوار، محمد باقر المجلسی، المکتبۀالاسلامیه، ج 51 و 52 (برابر جلد 13 چاپ کمپانی). - المهدي،
السید صدرالدین الصدر. - منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر، علیه السلام، لطف اللَّه صافی گلپایگانی. این کتاب تمام خصوصیات
صفحه 28 از 45
و بشارتهاي امام قائم، علیه السلام، را بتفصیل ضمن نقل احادیث روایت شده از طریق عامه و خاصه برمی شمرد و تألیفی جامع
است. - خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی. 8. ر.ك: الاصول من الکافی، ج 1، ص 377 ، چند روایت دیگر نیز به همین مضمون
279 ق.) به همین جهت (یعنی یافتن فرزند حضرت امام حسن عسکري) امر - خلیفه عصر یعنی المعتمد علی اللَّه ( 256 « . نقل شده. 9
داد خانه امام و حجرات آن را تفتیش کردند، و جمیع آنها را مهر نمودند، و عمال او در پی یافتن فرزند آن حضرت کوشیدند و
.11 . 10 . ر.ك. ترجمه ففرَق الشیعه، 122 .( خاندان نوبختی، 107 ) .» زنان قابله را به تحقیق حال کنیزکان امام یازدهم گماشتند
12 . تألیف و تحقیق دکتر جاسم .72- ر.ك. پژوهشی در زندگی امام مهدي، علیه السلام، و نگرشی به تاریخ غیبت صغري، 69
13 . اشاره به این حدیث است که از پیامبر اکرم، صلّی . حسین، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، انتشارات امیرکبیر، 1367
اللَّه علیه وآله، و اهل بیت معصومش از طرق مختلف روایت شده است. ما به ترجمه یکی از آنها بسنده می کنیم: شیخ صدوق در
از حسین بن علی، علیه السلام، شنیدم که می گفت: از « : کمال الدین با ذکر سلسله اسناد از عبداللَّه بن عمر نقل می کند که گفت
رسول خدا، صلّی اللَّه علیه وآله، این چنین شنیدم که می گفت: اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد، خدا این روز را طولانی می
منتخب .» کند تا مردي از فرزندانم بیرون آید (ظهور کند) و دنیا را از عدل و قسط پر کند چنانکه از جور و ظلم انباشته شده است
الأثر، ص 247 . در همین باب 25 این کتاب 123 حدیث به همین مضمون نقل شده. 14 . ر.ك: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،
نام می بردند، غریم از لغات اضداد » غریم « عجّ ل اللَّه تعالی فرجه، فصل دوم. قابل ذکر است: از فرط تقیه گاه از امام دوازدهم به
.16 . 15 . المهدي، ص 175 .298- هر دو استعمال می شود. ر.ك. بحارالأنوار، ج 51 ، ص 297 » دائن « و » مدیون « است، و به معنی
17 . در این باب ر.ك: کمال الدین و تمام النعمۀ، ابوجعفر محمد بن . ر.ك. پژوهشی در زندگی امام مهدي، علیه السلام، ص 135
18 . منتخب الأثر، ص 141 ، حدیث 2، به نقل از صحیح ترمذي و ص 154 ، حدیث .159- علی بن بابویه القمی (الصدوق)، ص 127
40 ، به نقل از ینابیع المودة.
غیبت صغري و وضعیت علمی و فرهنگی شیعه- 1
قسمت اول حسن حسین?زاده شانه?چی درآمدي بر مسأله غیبت بررسی تاریخی دوران غیبت فرازهایی از حیات پر فراز و نشیب
تشیع را آشکار می?سازد؛ حیاتی که بویژه در بعد علمی و فرهنگی از جایگاه و منزلتی خاص در حیطه تاریخ اسلام برخوردار
است. دوران غیبت صغري به واسطه شرایط اجتماعی خاص پدید آمده، از موقعیت ویژه?اي برخوردار بود که اوضاع فرهنگی
جامعه شیعی نیز تحت تاثیر این موقعیت قرار گرفت و بر اساس عناصر تعیین کننده آن، دستخوش تحولاتی شد. تحولاتی بنیادین که
اساس فعالیتهاي علمی گسترده?اي را پی?ریزي کرد و در کمتر از یک قرن به اوج شکوفایی خود رسید و سیر پیشرفت آن تا به
زمان حال با روندي گاه تند و شتابان و گاه کند و آهسته ادامه یافته است و اینک ما از دستاوردهاي ارزنده آن بهره?مند هستیم. در
سال 260 ق. امام حسن عسکري، علیه?السلام، پس از دوران کوتاه شش ساله امامت در سن 27 سالگی رحلت کرد و تنها فرزند او
که پنج سال از عمرش می?گذشت از جانب خداي متعال و با نص آن حضرت به امامت منصوب گردید.اما به دلایلی که پرداختن
به آنها خارج از مجال بحث ما است، امام دوازدهم، علیه?السلام، از همان زمان از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت حضرتش پس
از پنج سال حضور در ایام حیات پدرش، که تنها عده?اي از خواص شیعیان موفق به دیدار وي شدند، آغاز گردید. غیبت صغري
که در سال 260 ق. آغاز شد و پس از 69 سال در سال 329 ق. با درگذشت چهارمین و آخرین نائب خاص امام، علیه?السلام،
پایان یافت، در واقع مقدمه و آغازي براي غیبت طولانی بود، تا شرایط پذیرش موقعیت جدید براي مردمان فراهم گردد و شیعیان
آمادگی درك دورانی را داشته باشند که در آن از حضور امام معصوم به طور مستقیم بی?بهره?اند. درك این موقعیت جدید
مستلزم عبور از یک مرحله واسط بود که فراهم کننده شرایط و آمادگی مذکور باشد. این مرحله میانی که با روندي تدریجی از
صفحه 29 از 45
اوایل قرن سوم هجري و در واقع پس از شهادت امام رضا، علیه?السلام، آغاز شده بود با حرکتی رو به تزاید بتدریج تا نیمه این قرن
ادامه یافت. در واقع این حرکت به طور غیر مستقیم از زمانی آغاز شد که هارون?الرشید، خلیفه عباسی شرایط دشواري را بر امام
هفتم، موسی بن جعفر، علیه?السلام، تحمیل کرد و آن حضرت را بشدّت تحت مراقبت قرار داد و سالها در زندانهاي بغداد محبوس
کرد. گر چه پس از آن در زمان حیات امام رضا، علیه?السلام، آن سختگیري و فشارها به حداقل خود رسید ولی در آغاز قرن سوم
هجري شرایط به گونه?اي دیگر تغییر یافت. معتصم خلیفه جانشین مأمون امام جواد، علیه?السلام، را شدیداً تحت نظر قرار داد و
وي را به بغداد - مرکز حکومت - احضار کرد و در نهایت در سال 320 ق. امام را مسموم نموده و به شهادت رسانید. شهر سامرا
که در واقع پادگان نظامی بود که معتصم آن را تأسیس کرد، پس از او محل حبس و تبعیدگاه امام هادي و امام عسکري،
علیهماالسلام، شد. متوکل خلیفه سفاك عباسی که از وجود امام در مدینه بیمناك بود ایشان را به شهر سامرا آورده و تحت?الحفظ
نگاه داشت. در طی این دوران روابط مستقیم شیعیان با امامان به حداقل خود رسید. آنان در واقع امکان دسترسی به امام،
علیه?السلام، را نداشتند مگر به طور مخفیانه و از طریق مکاتبه و یا با کمک خدمتکاران ایشان، یا در قالب فروشندگان دوره?گرد
یا عابران رهگذر یا... وضعیت مذکور بتدریج و به طور غیرمستقیم این آمادگی را در مردم پدید می?آورد که در زمان عدم
حضور و یا عدم دسترسی مستقیم به امام چه باید کرد؟ از طرفی امامان، علیهم?السلام، نیز در چنین شرایطی، ملاکهاي راهیابی و
مصادر مراجعه شیعیان را مشخص می?کردند. نظام وکالت که از دیرباز وجود داشت در این زمان هر چه بیشتر گسترش یافت. ائمه،
علیهم?السلام، وکیلانی از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف تعیین می?کردند که محل رجوع مردم و رابط آنها با ایشان بودند.
شیعیان در شهرهاي دور و نزدیک با این وکیلان ارتباط یافته، مسایل خود را می?پرسیدند نیازهاي خود را بیان می?کردند و
وجوهات شرعی را به آنها می?پرداختند تا آنها را به ائمه، علیهم?السلام، ردّ کنند. این نظام وکالت در واقع مرحله ابتدایی نظام
نیابتی بود که در دوران غیبت صغري شکل گرفت. با این حال با آغاز دوران غیبت صغري وضعیت به گونه?اي خاص تغییر یافت.
با وجود این که اولین نائب خاص امام، علیه?السلام، مدتها قبل از طرف امام عسکري، علیه?السلام، به شیعیان معرفی شده بود ولی
حیرت و سردرگمی فراوانی شیعیان را فراگرفت. راه ارتباط با امام، علیه?السلام، منحصر به نائب خاص حضرت گردید و حتی
وکیلان امام، علیه?السلام، نیز قادر به دسترسی به امام نبودند. اگر چه امکان دیدار با امام به طور کلی منتفی نبود و چه بسا کسانی
به دیدار حضرت نایل می?شدند. در واقع غیبت صغري براي فراهم شدن شرایط لازم جهت درك دوران غیبت کبري امري
ضروري بود؛ چرا که در طی آن مردم می?آموختند که مصدر رجوع آنها در امور دینی فقیهان و عالمان دینی هستند که مورد نیاز
و مراجعه مردم?اند و علماي شیعه نیز به ضرورت این نکته پی بردند که مصادر و مراجع علمی که مورد نیاز و مراجعه مردم هستند
بایستی به گونه?اي متقن و ثابت در دسترس مردم قرار گیرند. مسأله غیبت امري نبود که بتازگی مطرح شده باشد بلکه در سخنان
معصومین، علیهم?السلام، بارها به آن اشاره شده بود و مردم کمابیش با آن آشنا بودند. در روایاتی که از نبی اکرم،
صلّی?اللّه?علیه?وآله، نقل شده بود حضرت ضمن بیان خصوصیات امام مهدي، علیه?السلام، به مسأله غیبت حضرتش نیز اشاره
کرده بود. در یکی از این روایات پیامبر، صلّی?اللّه?علیه?وآله، چنین فرمود: مهدي از فرزندان من است نام او نام من و کنیه او کنیه
من است و شبیه?ترین مردم به من از حیث آفرینش و خلق و خوي است. او غیبت و دوران حیرتی دارد که مردمان در آن به
گمراهی می?افتند سپس همانند شهاب تندرو، می?آید و زمین را از عدل و داد پر می?کند، همان طور که از ظلم و جور پر شده
باشد. 2و در روایت دیگر فرموده است: خوشا به حال کسی که قائم اهل?بیت من را درك کند در حالی که در دوران غیبت او
پیش از قیامش به او اقتدا کرده باشد... 3ائمه، علیهم?السلام، نیز در گفتار خود به مسأله غیبت امام مهدي، علیه?السلام، و سختیها و
می?گوید: به » اصبغ?بن نفباته « . نابسامانیها آن دوران اشاره کرده?اند و از تک?تک ایشان روایاتی به این مضامین نقل شده است
نزد امیرالمؤمنین علی بن ابی?طالب رفتم و او را در حالی یافتم که متفکرانه با پاي خود بر روي زمین خط می?کشید... فرمود: نه به
صفحه 30 از 45
خدا سوگند هرگز یک روز هم در آن و در دنیا رغبت نکردم ولی درباره نوزادي که در پشت من است فکر می?کردم یازدهمین
نفر از فرزندان من همان مهدي است که زمین را از عدل پر می?کند همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد. براي او غیبت و
حیرتی است که در آن گروهی گمراه شده و گروهی دیگر هدایت می?شوند. 4و در روایتی که احمد بن اسحاق قمی از امام حسن
عسکري، علیه?السلام، نقل می?کند حضرت صراحتاً به غیبت فرزندش اشاره می?کند و می?فرماید: ... به خدا قسم آن چنان
غیبتی خواهد داشت که در آن از هلاکت نجات نخواهد یافت مگر کسی که خداي عزّوجلّ او را به اقرار بر امامت او ثابت?قدم
داشته باشد. 5اساساً مسأله غیبت در گفتار معصومین، علیهم?السلام، به عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در میان انبیاي پیشین و
اوصیاي آنها معمول بوده است. بنا به روایات، صالح پیامبر در سن پیري از میان قومش غایب شد و غیبت او مدتی به طول انجامید
به طوري که چون به میان قومش بازگشت وي را نشناختند. موسی، علیه?السلام، 6نیز مدتی غایب بود و در طی این مدت
بنی?اسرائیل در حیرت و سرگردانی و رنج بسیار به سر می?بردند تا بار دیگر موسی به نزد آنها بازگشت. چنین 7غیبتهایی درباره
حضرت یونس، یوسف و برخی دیگر از پیامبران ذکر شده است. بنابراین مسأله غیبت به مانند 8سنت جاریه?اي تلقی شده است که
درباره امام مهدي، علیه?السلام، در امت خاتم?الانبیاء نیز مصداق پیدا می?کند. طرح مسأله غیبت از همان دهه?هاي اول تاریخ
اسلام چنان شایع و معمول شده بود که بسیاري از فرقه?هایی که از تشیع منشعب می?شدند به گونه?اي به مسأله غیبت معتقد
اولین فرقه?اي که از شیعه جدا شدند قائل به امامت محمد حنفیه و معتقد بودند که وي از میان آنها غایب » کیسانیه « . می?گردیدند
همین 9عقیده را درباره ابومسلم داشتند. به 10 طور کلی » ابومسلمیّه « . شده و در کوه رضوي مخفی گردیده و روزي ظهور خواهد کرد
هر یک از فرقه?هاي شیعی که در امامت یکی از ائمه، علیهم?السلام، توقف کردند و مسیر خود را از تشیع اثنی?عشري جدا کردند
اسماعیل پسر امام صادق، علیه?السلام، را امام بعد از وي می?دانستند که » اسماعیلیان « . به نوعی غیبت درباره امام خود متعقد شدند
بیش از 11 همه کس بر مسأله غیبت تأکید می?کردند. آنها که از پذیرش امامت » واقفیه « از دیده?ها غایب شده بود. در این میان
امام رضا، علیه?السلام، امتناع کرده بود ناچار بودند تا براي توقف خود بر امامت امام کاظم، علیه?السلام، توجیهی به دست دهند از
این رو مسأله غیبت امام، علیه?السلام، را مطرح و سرسختانه از آن دفاع می?کردند، حتی کتابهایی 12 بوسیله سران این فرقه در باب
غیبت نوشته شد که در آن به اثبات نظریه خود پرداختند. 13 این امر حاکی از آن است که مسأله غیبت امام مهدي، علیه?السلام،
کاملاً در بین مسلمانان و شیعیان شناخته شده و شایع بوده است. آن چه این مطلب را تأیید و تأکید می?کند تألیف و تصنیف
کتابهایی در موضوع غیبت، پیش از آغاز غیبت صغري و در زمان حضور ائمه، علیهم?السلام، است. چنانکه گفتیم واقفیان از
پیشگامان تألیف این کتابها بودند؛ ابراهیم بن صالح انماطی، علی بن حسن طاطري و ابن سماعه که از سران واقفیه بودند هر یک
کتابی در این باب داشتند. اما در میان علماي 14 امامیه علی بن مهزیار اهوازي نخستین کسی بود که در این باب کتاب نوشت. او از
داشت. 15 حسن بن محبوب سرّاد (م » کتاب القائم « و » الملاحم « وکیلان امام نهم و امام دهم، علیهماالسلام، بود و دو کتاب به نام
روایاتی را در این باب می?آورد. اما کتاب فضل بن شاذان 16 نیشابوري » المشیخۀ « 224 ق.) در اثر خود در موضوع غیبت با عنوان
برترین اثري ائمه، علیهم?السلام، وکیلانی از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف »( اثبات?الرجعۀ (و یا الغیبۀ « (م 260 ق.) با عنوان
تعیین می?کردند که محل رجوع مردم و رابط آنها با ایشان بودند. شیعیان در شهرهاي دور و نزدیک با این وکیلان ارتباط یافته،
مسایل خود را می?پرسیدند نیازهاي خود را بیان می?کردند و وجوهات شرعی را به آنها می?پرداختند تا آنها را به ائمه،
علیهم?السلام، ردّ کنند. 17 تاریخ غیبت صغري زمانی که در سال 260 ق. امام حسن عسکري، علیه?السلام، وفات یافت فقط عده
اندکی از شیعیان خاص و برخی وکیلان حضرت از وجود فرزند ایشان، امام مهدي، علیه?السلام، مطلع بودند. خلیفه عباسی احمد
279 ق.) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام، علیه?السلام، را بیابد از این رو مدتی منزل و خانواده امام را تحت - المعتمد ( 256
مراقبت قرار داد از طرفی جعفر بن علی برادر امام عسکري، علیه?السلام، به دنبال آن بود که منزلت و مقام برادر را به دست آورد و
صفحه 31 از 45
حتی در این کار از خلیفه عباسی کمک خواست ولیکن توفیفی نیافت. 18 امام عسکري، علیه?السلام، پیش از رحلت خود عثمان بن
سعید عمري را که از وکیلان و اصحاب خاص بودند در چند مجلس به اصحاب خود معرفی و او را به عنوان نائب امام دوازدهم
پس از خود تعیین کرد. عثمان بن سعید مدت ده سال وکیل امام هادي، علیه?السلام، بود و پس از آن وکالت امام عسکري،
علیه?السلام، را داشت و پس از رحلت امام بظاهر مراسم تغسیل و تکفین وي را انجام داد. او پس از چندي به بغداد نقل مکان کرد
که از شهرهاي شیعه?نشین عراق بود و در ضمن به شهر کوفه که پایگاه اصلی تشیع در عراق بود نزدیکتر بود. تاریخ وفات وي
بدرستی معلوم نیست ولی گویا پس از سال 267 ق. درگذشته است. در طی این مدت کوتاه که او نیابت خاص امام دوازدهم را به
عهده داشت شیعیان به وي رجوع می?کردند و توقیعات صادر شده از ناحیه امام به دست وي به شیعیان می?رسید. 19 عثمان بن
سعید پیش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را به عنوان دومین نائب امام به شیعیان معرفی کند. دوران نیابت محمدبن عثمان
دورانی طولانی و سخت بود فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسیان، انحرافات دینی و فرقه?اي، القاء شبهات گوناگون و
حرکتهاي رو به گسترش اسماعیلیان از مهمترین مشکلاتی بودند که وي با آنها درگیر بود. محمدبن عثمان در سال 305 ق.
درگذشت و حسین بن روح نوبختی به نیابت منصوب شد. او از مردم قم و مدتها از دستیاران محمدبن عثمان بود. او با تدبیر و
کیاست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدي را براي جامعه شیعی فراهم سازد و تا حد ممکن از فشارهایی که از طرف
حکومت بر آنهإ؛ اعمال می?شد بکاهد. سیاست دینی وي به گونه?اي بود که هیچ تنش و عکس?العملی را علیه شیعیان پدید
نمی?آورد. او توانسته بود با اعمال تقیّه شدید چنین جوّي را به وجود آورد. یک بار در مجلسی در حضور علماي اهل سنت به
گونه?اي درباره ابوبکر و عمر سخن گفت که همگان را به تعجب واداشت و هر گونه بدبینی و سوءظن سنّیان را نسبت به او
برطرف ساخت. او در همین راستا یکی از خدمتکارانش را که عادت به ناسزاگویی به معاویه داشت، اخراج کرد. بدین ترتیب
دوران 20 طولانی نیابت وي بهترین ایام غیبت صغري براي شیعیان بود. روابط او با دربار عباسیان و نفوذ او در میان وزرا و امیران
موجب گردید که سخت?گیریها و اعمال فشارها بر شیعیان به حداقل برسد. با درگذشت حسین بن روح نوبختی در 326 ق. محمد
بن علی سَمَري به نیابت منصوب شد. وي آخرین نائب امام، علیه?السلام، بود و در سال 329 ق. درگذشت. آخرین توقیعی که یک
هفته پیش از وفاتش به دست او رسید وي را مأمور ساخته بود که شخصی را به عنوان نائب امام بعد از خود معرفی نکند. این توقیع
در واقع اعلامی بر آغاز غیبت کبراي امام، علیه?السلام، بود. یکی از مشکلات اساسی که نایبان امام و شیعیان با آن درگیر بودند
ظهور مدعیان نیابت بود. کسانی که به علل مختلف ادعا می?کردند نائب امام، علیه?السلام، هستند. ظهور این افراد غالباً با
انحرافات و القاء شبهاتی همراه بود و این بزرگترین خطري بود که در این عصر شیعیان را تهدید می?کرد مشهورترین این افراد
محمد بن علی شلمغانی بود که معاصر حسین بن روح بود و توقیعی از ناحیه امام، علیه?السلام، مبنی بر برائت از او، لعن بر او و چند
تن دیگر صادر شد. 21 جامعه اسلامی در دوران غیبت صغري از وضعیت سیاسی آشفته?اي برخوردار بود. دستگاه خلاف عباسیان
در نهایت ضعف و سستی خود بود. امراي ترك?نژاد که از دوران خلافت معتصم به دربار راه یافته و داراي مناصبی شده بودند
همچنان نفوذ شدیدي بر خلیفه و درباریان داشتند به طوري که در بسیاري امور خلیفه را تحت فشار قرار می?دادند و گاه عزل و
نصب خلیفه نیز به وسیله آنها انجام می?شد. ضعف خلیفه و عدم اراده وي 22 در رسیدگی به امور گاه موجب دخالت زنان دربار در
این امور می?شد به طوري که مادر خلیفه همراه با قضات و اعیان در مجلس مظالم می?نشست و حکم صادر می?کرد. درگیریهاي
داخلی 23 میان خلیفه و وابستگانش بر سر تصاحب قدرت امري عادي بود؛ این امر حتی در میان وزیران نیز شایع بود. 24 عدم کفایت
و صلاحیت وزیران موجب شده بود که پیوسته عزل و نصب شوند و هر کس قادر بود با پرداخت اموال بیشتري به دارالخلافه خود
329 ق.) پدید آورد تا نفوذ بیش از حد وزیران را - را به مقام وزارت برساند. منصب امیرالامرایی که خلیفه الراضی بالله ( 322
محدود سازد نیز نه تنها مشکلی را رفع نکرد بلکه درگیریها و جنگهاي سختی بر سر تصاحب این منصب به دنبال داشت. در طی این
صفحه 32 از 45
دوران شش تن از 25 عباسیان به حکومت رسیدند که برخی از آنها توسط درباریان از خلافت خلع و برخی به قتل رسیدند. ضعف و
سستی دستگاه خلافت که از نیمه اول قرن سوم هجري آغاز شده بود، فرصت خوبی براي مخالفان و امیران محلی بود تا دولتهاي
مستقلی در نواحی مختلف سرزمینهاي پهناور اسلامی پدید آورند؛ به طوري که در عصر غیبت صغري نواحی مختلف سرزمینهاي
اسلامی هر یک تحت اختیار دولتی مستقل بود که خلیفه اساساً هیچ نفوذ و سلطه?اي بر آن نداشت. سرزمین اندلس که از سالها
پیش، تقریباً همزمان با روي کار آمدن عباسیان، از پیکره خلافت جدا شد. پس از آن ادریسیان حسنی در مغرب اقصی - مراکش
کنونی - نخستین دولت شیعی را تأسیس کردند. اغلبیان بر شمال آفریقا حکمرانی داشتند و مصر تحت اختیار طولونیان و سپس
اخشیدیان بود. طاهریان، صفاریان، علویان، سامانیان و... دولتهاي خودمختاري بودند که در طی این دوران در نواحی ایران امارت
داشتند و به همین ترتیب در هر ناحیه دولت و امارتی مستقل برپا بود. با این حال شیعیان در عصر غیبت از موقعیت سیاسی نسبتاً
خوبی برخوردار بودند. نفوذ شیعیان در دربار عباسیان ثمرات خوبی بخصوص در دوران حساس غیبت به همراه داشت. در دوره ده
289 ق.) جوّ اختناق شدیدي علیه شیعه ایجاد شده بود که به تعبیر شیخ طوسی در زمان او از - ساله خلافت معتضد عباسی ( 279
320 ق.) تا حدودي دگرگون شد و در برخی موارد - شمشیرها خون می?چکید. اما این وضعیت در زمان خلافت مقتدر ( 295
چرخش گردونه سیاست به نفع شیعیان بود و آنها می?توانستند با آزادي بیشتري به فعالیت بپردازند. این دگرگونی با نفوذ خاندان
بنی فرات که از خاندانهاي شیعه?مذهب و برجسته بغداد بودند، در دستگاه خلافت آغاز شد. افراد این خانواده توانستند پس از
نفوذ در دربار در مناصب بالا و در امور اداري به کار مشغول شوند. حتی چند تن از این افراد به مقام وزارت رسیدند که
312 ق.) بود و در فاصله سالهاي 296 تا - مشهورترین آنها ابوالحسن علی بن محمد بن فرات بود. او معروف به ابن فرات اول ( 241
312 ، سه بار به وزارت رسید. در دوران او آزادي نسبی براي شیعیان فراهم شد و آنها از این فرصت جهت احیاي مذهب تشیع سود
می?بردند. این امر کمابیش همزمان با دوره نیابت حسین بن روح نوبختی نایب سوم امام، علیه?السلام، بود، او که خود از خاندان
نوبختی و از موقعیت سیاسی خوبی برخوردار بود و توانسته بود در دربار عباسیان راه یابد و بنا به قولی مسؤول املاك خاصّه خلیفه
بود. 26 حسین بن روح از نفوذ خود بر شیعیانی که در دربار عباسیان بودند استفاده و آنها را تشویق می?کرد تا کسان دیگري از
شیعیان را در دستگاههاي دولتی به کار گیرند تا به نیازمندان شیعه کمک کنند. رهنمودهاي او توسط علی بن محمد، ابن فرات اول
او در 27 زمان ». او - ابن فرات - پنج هزار نفر را تحت حمایت مالی خویش داشت « : به اجرا درمی?آمد، ابن خلکان گفته است
وزارتش، ابوسهل نوبختی وکیل امام را به حکومت قریه مبارك و محمدبن علی بزوفري را به حکومت برخی قریه?هاي واسط
گمارد. همچنین محسن بن فرات را بر نواحی دیگري امارت داد. 28 فرد دیگري از خاندان نوبختی که به وزارت دست یافت
327 ق.) معروف به ابن فرات دوم بود او در بین سالهاي 320 تا 324 وزارت دو تن از خلفا را بر - ابوالفتح فضل بن جعفر ( 279
عهده داشت. دوران وزارت او همزمان با 29 آخرین سالهاي زندگی حسین بن روح بود. اگر چه نفوذ و قدرت وي همانند ابن فرات
اول نبود با این حال نبایستی تأثیر و موقعیت آن را نادیده گرفت. در همین راستا باید به دولتهاي شیعه مذهبی که در این عصر
تشکیل شده و یا امارت داشتند، اشاره کنیم. چنانکه گفتیم دولت ادریسیان، اولین دولت شیعی بود که در سال 172 ق. تأسیس شد.
مؤسس این دولت ادریس پسر عبدالله محض از نوادگان امام حسن مجتبی، علیه?السلام، بود که پس از واقعه فخّ به مغرب اقصی
گریخت و امارتی در آنجا تشکیل داد. ادریسیانف زیدي مذهب تا اوایل قرن چهارم هجري امارت داشتند و سپس به دست فاطمیان
برچیده شدند. آثار فرهنگی و تمدنی باز مانده از آنها در مغرب قابل توجه است. 30 فاطمیان که از سال 296 ق. در تونس به قدرت
رسیدند پس از اندك?زمانی بر تمام مغرب استیلا یافتند و پس از استیلا بر مصر پس از نیمه قرن چهارم تنها قدرت مطرح در
سراسر شمال افریقا بودند. فاطمیان مذهب اسماعیلی داشتند و مدتی نزدیک به سه قرن حکمفرمایی کردند. نفوذ آنها در سراسر
جهان اسلام سبب تأسیس دولتهاي اسماعیلی متعددي در نواحی مختلف از جمله در یمن و سند شد. فاطمیان خلافت را حق خود
صفحه 33 از 45
می?دانستند و از این رو خود را خلیفه می?خواندند. حسن بن زید از نوادگان امام حسن، علیه?السلام، مؤسس دولت علویان در
355 ق.) بود. وي که به دعوت مردم طبرستان براي مقابله با ظلم و جور امیران طاهري به این ناحیه آمده بود پس - طبرستان ( 250
از تحت فرمان درآوردن طبرستان به نواحی ري و قزوین دست یافت، اما بزودي آنها را از کف داد. از معروفترین امراي علوي،
304 ق.) بود که بار دیگر طبرستان را به طور یکپارچه تحت فرمان - و ملقب به اطروش ( 301 » ناصرالحق « حسن بن علی معروف به
بود که در سال 355 ق. درگذشت. 31 دولت زیدیان یمن نیز از نخستین دولتهاي مستقل شیعی » الثائر بالله « درآورد. آخرین امیر آنها
بود که در عصر غیبت شکل گرفت. یحیی بن حسین الهادي الی الحق از نوادگان قاسم الرسی (م 246 ق.) و از سادات حسنی بود.
او امارت خود را در شهر صعده یمن در سال 280 ق. برپا کرد و پس از 19 سال امارت درگذشت او خود عالمی مجتهد در فقه و
احکام بود و تصنیفاتی در این زمینه داشت بازماندگان او تا چندین قرن در این نواحی امارت داشتند. 32 شهرهاي مکه و مدینه و
نواحی یمامه و حجاز نیز مدتها در اختیار زیدیان بود. بنی?افخیضر و سلیمانیان از سادات حسنی بودند که در فاصله سالهاي 251 تا
305 بر این نواحی امارت داشتند. 33 حمدانیان، شیعیان دوازده امامی از قبیله بنی?تغلب بودند که از اوایل قرن چهارم هجري در
نواحی شمال عراق و بخشهایی از شام حکومت می?کردند. گرایشهاي شیعی از دیرباز در میان آنها وجود داشت. حسین بن حمدان
(م 306 ق.) از جانب خلیفه وقت امارت کاشان و قم را یافت. او روابط حسنه?اي با علماي شیعه در قم داشت. در سال 293 ق.
به امارت شهر موصل و توابع آن گمارده شد. با مرگ او در سال 317 پسرش حسین که به نیابت از طرف پدر » ابوالهیجاء عبدالله «
حکومت موصل را داشت، امارت را به دست گرفت. او که بعدها به لقب ناصرالدوله معروف شد مؤسس حقیقی دولت حمدانیان
، بود. او بر ? پی?نوشتها: 1. ابن بابویه قمی، محمدبن علی، کمال?الدین و تمام?النعمۀ، انتشارات جامعۀالمدرسین، قم، ج 1
7. همان، . 6. همان، ج 2، ص 340 . 5. همان، ص 136 . 4. همان، ص 384 . 3. همان، ص 298 . 2. همان، ص 286 . ص 287 ، باب 52
9. همان، . 8. ر.ك: نوبختی، حسن بن موسی، فرق?الشیعه، ترجمه: جواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 88 . ج 1، ص 327
12 . ر.ك: حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، انتشارات امیرکبیر، . 11 . همان، ص 118 . 10 . همان، ص 101 . ص 114
13 . همان. 14 . الطوسی، محمدبن حسن، الفهرست، مکتبۀ المحقق الطباطبایی، 1420 ق. ص 226 ؛ النجاشی، احمدبن علی، . ص 22
. 16 . النجاشی، احمد بن علی، همان، ص 235 . 15 . حسین، جاسم، همان، ص 23 . الرجال، جامعۀالمدرسین، قم، 1416 ق. ص 119
18 . ر.ك: الطوسی، محمد بن حسن، کتاب . 17 . الطبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوري، مؤسسه آل?البیت، 1417 ق. ج 2، ص 150
21 . ر.ك: السیوطی، جلال?الدین، . 20 . همان، ص 226 . 19 . همان، ص 237 . الغیبۀ، مکتبۀ نینوي الحدیثه، تهران 1385 ق. ص 215
تاریخ الخلفاء، منشورات الشریف الرضی، ص 370 ؛ ابراهیم?حسن، حسن، تاریخ الاسلام، مکتبۀ النهضۀ، مصر، ج 3، ص 16 و ابن
، 22 . ر.ك: السیوطی، جلال?الدین، همان؛ ابراهیم?حسن، حسن، همان، ج 3 . اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 156
.25 . 24 . ر.ك: ابراهیم?حسن، حسن، همان، ج 3، ص 23 . 23 . همان، ص 370 و 382 ؛ ابراهیم?حسن، حسن، همان، ج 13 . ص 22
، 26 . ابن خلکان، وفیات الاعیان، دارالفکر، بیروت، بی?تا، ج 3 . جاسم حسین، همان، ص 198 ، به نقل از الوزراء جهشیاري، ص 300
.29 . 28 . زامباور، نسب?نامه خلفاء و شهر یاران، ترجمه: مشکور، نشر خیام، ص 123 . 27 . جاسم حسین، همان، ص 198 . ص 199
لین پول، استانلی، دولتهاي اسلامی و خاندانهاي حکومتگر، ترجمه سجادي، نشر تاریخ ایران، ص 44 ؛ ابن خلدون، العبر، دارالفکر،
33 . لین پول، همان، ص 202 ؛ ابن . 32 . همان، ص 127 . 31 . همان، ص 142 . 30 . ابن خلدون، همان، ج 4، ص 36 . 1408 ق. ج 4، ص 5
. خلدون، همان، ج 4، ص 80
غم فاطمه، سلام اللَّه علیه
فاطمه جان! قسم به کسی که مرا به پیامبري برانگیخت مهدي این امت فرزندان آن دو (حسن و حسین، علیهماالسلام) است. هنگامی
صفحه 34 از 45
که دنیا را هرج و مرج فرا گیرد آشوب?ها پدیدار گردند؛ راه?ها بسته شده و گروهی، گروه دیگر را غارت می?کند، بزرگان به
کودکان رحم نمی?نمایند و کوچکترها حرمت بزرگان را رعایت نمی?کنند، در این هنگام خداوند از نسل (حسن و حسین،
علیهماالسلام) کسی را برمی?انگیزد که قلعه?هاي گمراهی و دلهاي قفل?زده را می?گشاید و اساس دین را در آخرالزمان استوار
می?کند. چنانچه من در دوره رسالت آن را استوار نمودم و زمین را پس از آنکه از ظلم و جور انباشته شده باشد پر از عدل و داد
می?کند. مدینه غمگنانه لحظات سنگین خویش را سپري می?کرد، غم سنگینی سینه شهر رسول?اللَّه را می?فشرد. لحظه?ها
می?رفتند تا مدینه بماند بدون رسول?اللَّه زمین و آسمان چشم به خانه پیغمبر دوخته بودند. صداي گریه زهرا، سلام?اللَّه?علیها،
شدت گرفت، پیامبر سرشان را به?طرف حضرت زهرا بالا بفرد و فرمود: عزیز دلم، فاطمه?جان! چرا گریه می?کنی؟ - از
ضایعه?اي که بعد از شماست می?ترسم. - عزیزم! آیا نمی?دانی خداوند کاملًا بر احوال زمین آگاه است و در یک نظر پدرت را
به رسالت مبعوث نمود. و براساس همان آگاهی، در نظر بعد، شوهرت را برگزید و به من وحی کرد تو را به نکاح او درآورم.
آنگاه چشمان کم رمقش را به تیرك?هاي چوبی سقف اتاق دوخت. - فاطمه جان! خداوند به ما اهل بیت هفت خصلت عطا نموده
است که به کسی قبل از ما عطا نشده، و پس از ما نیز به کسی عطا نخواهد شد. اول آنکه من، خاتم پیامبران، برترین ایشان و
محبوب?ترین مخلوق در نزد خدا هستم و پدر توام. دوم آنکه جانشین من، بهترین جانشینان و محبوب?ترین ایشان نزد خدا و او
شوهر توست. سوم آنکه شهید ما، بهترین شهدا و محبوب?ترین آنها نزد خداست و او حمزه، عموي پدر و عموي شوهر توست.
چهارم از ماست آنکه دوبال دارد و هرگاه بخواهد با آن در بهشت با ملائکه پرواز می?کند و او پسر عموي پدر و برادر شوهر
توست. پنجم و ششم، دو نوه پیامبر این امت فرزندان تو هستند، حسن وحسین که آقاي جوانان بهشتند و قسم به خدا! پدرشان از
هردو آنها نیکوتر است. هفتم: فاطمه جان! قسم به کسی که مرا به پیامبري برانگیخت مهدي این امت فرزندان آن دو (حسن و
حسین، علیهماالسلام) است. هنگامی که دنیا را هرج و مرج فرا گیرد آشوب?ها پدیدار گردند؛ راه?ها بسته شده و گروهی، گروه
دیگر را غارت می?کند، بزرگان به کودکان رحم نمی?نمایند و کوچکترها حرمت بزرگان را رعایت نمی?کنند، در این هنگام
خداوند از نسل (حسن و حسین، علیهماالسلام) کسی را برمی?انگیزد که قلعه?هاي گمراهی و دلهاي قفل?زده را می?گشاید و
اساس دین را در آخرالزمان استوار می?کند. چنانچه من در دوره رسالت آن را استوار نمودم و زمین را پس از آنکه از ظلم و جور
انباشته شده باشد پر از عدل و داد می?کند. فاطمه?جان! اندوهگین مباش و گریه مکن، همانا خداوند، عزوجل، از من نسبت به تو
مهربان?تر و رئوف?تر است و این به?خاطر جایگاه تو نزد من و مهر توست در قلب من. خداوند ترا به مردي تزویج نمود که از
جهت خاندان بزرگترین مردم، و از جهت بزرگواري و مقام برترین ایشان و مهربانترین آنان نسبت به مردم، عادل?ترین آنها در
مساوات و بیناترین در رویدادها و مسائل است و من از خدا خواسته?ام که تو اولین کسی باشی از اهل بیتم که به من ملحق خواهد
. بحارالانوار، ج 51 ، ص 79 × ... شد. در این هنگام آثار سرور و شادي در چهره حضرت زهرا، سلام?اللَّه?علیها، نمایان شد
چه گنبد کوچکی!
سهیلا صلاحی اصفهانی مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو زانکه مس وجود را فضّه او طلا کند اینجا اتاقکی است با دیوارهایی از
سنگ سیاه؛ قبري کوچک، محفظه?اي چوبی و پارچه?اي سبزف سبز. و دل دریایی تو که از پس قرن?ها هنوز در تلاطم است و
آوردند و پیامبر، نمی?دانم در پیشانی بلندت کدامین رمز و راز عشق » مدینه « به » نوبه « بی?قرار. انگار همین دیروز بود که تو را از
را خوانده بود که تو را محرم زهرا یافت و یکراست راهی خانه دردانه?اش شدي. اي سرشار از برکت حضور! آمده?ام تا از زبان
تو، حکایت والگان را بشنوم. آمده?ام تا برایم قصه عاشقان را بگویی. آمده?ام تا سرود رویش را بر جانم تلاوت کنی. آمده?ام تا
پیش بري. » فصلّ لربک وانحر « سرّ اهل خانه را برایم فاش سازي. آمده?ام تا جرعه?اي از کوثر فاطمه را بر من بنوشانی و مرا تا
صفحه 35 از 45
آمده?ام تا زخم?هایت را بشمارم. آمده?ام تا ناله?هایت را بشنوم. آمده?ام تا رنج تو را هزاربار مرور کنم. آمده?ام تا با تو
بگریم، آنچنان که تو با فاطمه در سوگ رسول گریستی. آنچنان که با علی در عزاي فاطمه گریستی. و آنچنان که با زینب بر
شهادت حسین، خون باریدي. اي لایق?ترین شاهد خوبان! شگفتا از رفاقت و دوستی تو، از بردباري و صبر تو! از علم و فضل تو، از
جرأت و احتجاج تو! از تقوا و پاکی تو! و اگر نبود این همه، چگونه سزاوار می?شدي منزلتی را که یافته?اي؟ اي دست?هایت به
اجابت واصل! تو نیز تبلور ایثار و تجسم جودي. مگر می?شود بر سفره اهل?بیت نشست و چون آنان لوجه?اللَّه اطعام نکرد؟ اي
کاش می?توانستم اشتیاق تو را براي نظر به ملکوت دریابم. اي مرتبه تو کجا و معرفت ما کجا؟! آنان که به صدق حسن، عارفشان
می?نامند، در ظاهر کلام تو درمانده?اند چه رسد به باطن مقامت؟ مگر کم است بیست سال هیچ جز کلام خدا بر زبان نیاوردن، با
قرآن سخن گفتن، با قرآن جواب دادن، با قرآن زیستن و با قرآن مردن. عجبا فضاي اینجا آکنده از عطر کلام علی است: ألّلهم
بارك لنا فی فضّتنا مفتقرا متاب روي
از گودال تا گودال
شیدا سادات آرامی پنج، شش نفر بیشتر نیستیم. امّا حرف دعا و شهید که می?شود، انگار چند برابر می?شویم و صداي گریه و
ناله، تا فاصله?هاي دورتر هم می?رود. از عصر تا حالا باران بی?وقفه می?بارد و بچه?ها دست از کار کشیده?اند، هرچند از وقتی
آخرین شهداي تفحص را به تهران فرستادیم، هیچ شهیدي پیدا نکردیم. طبق برنامه بعد از شام نوبت دعاي کمیل است. هرچه به
سنگر نزدیکتر می?شوم، صداي گریه بیشتر می?شود و اینطور که معلوم است همه بچه?ها جمعند و دعا هم شروع شده. گویا در
معراج شهدا زیاد ماندم، امّا عیبی ندارد. آنجا که هستم، حتی اگر خالی از شهید باشد، احساس معنوي خاصی پیدا می?کنم.
کفش?هاي گلی?ام را درمی?آورم، پرده جلوي سنگر را کنار می?زنم و داخل می?شوم. زیر سوسوي نور چراغ، گوشه?اي
می?نشینم، رفیعی و حمزه?علی هم زودتر از من آمده?اند. سرم را به دیوار تکیه می?دهم، چفیه را که از باران نمناك شده، روي
صورتم می?اندازم، و همه وجودم را به دعإ؛ می?سپارم. با آنکه خیلی از آغاز دعا نگذشته و مرثیه?خوانی شروع نشده، امّا صداي
گریه سقف سنگر را می?شکافد و تا دل ابري آسمان نفوذ پیدا می?کند. اصلًا نیازي به روضه خواندن نیست. بغضی که در صداي
مداح جریان دارد، هر شنونده?اي را به اشک می?نشاند، خصوصاً امشب که همه از درد مشترکی می?نالیم. مداح با لحن
یاد .» أتسلطّ النّار علی وجوهف خَرَّت لغظمتک ساجدة « : سوزناکش عبارات دعا را می?خواند و گهگاهی با شهدا نجوا می?کند
گردان کمیلی?ها، حمزه?اي?ها بخیر... آنوقت?ها وقتی به این قسمت دعا می?رسیدم، بعضی رزمنده?ها صورت رو خاك
می?گذاشتند و ضجّه می?زدند. همان کارها کردند که... اي شهیدان، اي رفیقان، حالا ما بعد از سال?ها آمده?ایم سراغتان.
اي زمین « : آمدیم از این خاك که اول صورتتان را و بعد بدن?هایتان را بوئید و در آغوش کشید، شما را پس بگیریم. بگوییم
مداح بند دل بچه?ها را به?دست .» طلائیه! چند سال رفیقانمان پیش تو بودند، بس است، دیگر بگذار از این به?بعد مال ما باشد
گرفته بود و خیال رها کردن نداشت. کم?کم از طلائیه کانالی زده شد به قتلگاه ابی?عبداللَّه. غوغایی به?پا شده، با آنکه بغض
دارد خفه?ام می?کند، امّا انگار هرچی اشک داشتم در معراج خالی کرده?ام و من مانده?ام و چشمانی خشکیده. به اطراف نگاه
می?کنم. فقط چفیه به چشم می?خورد. همه یکجور و یکرنگند. بعضی انگار، بال بال می?زنند. یکی به سینه?اش می?زند و
گفته که دیگر صدایش درنمی?آید. هرچه به پایان دعا نزدیکتر می?شویم، اول » یا زهرا « حسین حسین می?گوید و دیگري آنقدر
شور و حال بچه?هاست. آنقدر که سنگر هم گنجایش آن?همه فغان و زاري را ندارد و هواي اشک آلود را پس می?زند. خوب
می?دانم، بخشی از این گریه?ها براي فرداست، امّا خب، چه می?شود کرد؟ از پشت پرده توري چفیه نگاهم را روي مداح که
برادرا! می?دانم که دلتان می?خواهد در تشییع فردا شرکت کنید. امّا این را « : تمام قامت ایستاده، متوقف می?کنم. می?گوید
صفحه 36 از 45
بدانید که، همینکه شما اینجا هستید، همینکه این پیکرها را از زیر خروارها خاك بیرون می?کشید، همه و همه پیش خدا اجر
می?برید. اگر زیر تیغ آفتاب و سوز سرما اینجا نباشید و زحمت نکشید، پس تشییعی نخواهد بود. خانواده?هاي مفقودین همچنان
صحبت?هاي او درست بود، امّا شرکت نکردن در تشییع هزار شهیدي که قرار بود فردا در تهران صورت بگیرد، »... چشم انتظارند
برادرا! امشب از گودال قتلگاه « : مسئله کم?ارزشی نبود، مداح اشک?هاي روي صورتش را به چفیه دور گردنش سپرد و ادامه داد
گفتم، حیف است از علی?اکبر چیزي نگویم. این خاطره را می?گویم تا بدانید هر پیکري که کشف می?شود یک جفت چشم،
به?انتظارش نشسته، یک قلب به عشق آن می?تپد... مدت?ها پیش در تفحص، شهیدي کشف شد به نام علی?اکبر. ایشان در سال
59 ، تازه نامزد کرده بود و تعدادي تیرآهن خرید تا خانه بسازد. جنگ که شروع شد همراه دو برادرش می?رود به جبهه و هر سه
شهید می?شوند. استخوان?هاي آن دو برادر سال?ها پیش در تفحص مناطق عملیاتی پیدا شد. امّا استخوان?هاي علی اکبر امسال
پیدا شد. وقتی بچه?ها جنازه شهید را بردند، دیدند، مادر شهید، هنوز تیرآهن?هاي علی?اکبر را نگه?داشته تا او بیاید و... بیاید
شب جمعه به نرمی بوي نمی که از درز سنگر بیرون می?رفت، گذشت. هوا بعد از بارندگی دیشب، بسیار لطیف و صاف »... و
شده و تنها آسمان چشم بچه?ها هنوز ابري است و هرازگاهی رگبار می?گیرد. امروز طبق قرار همیشگی از تفحص خبري نیست. و
روز نظافت سنگر و وسایل تفحص مثل بیل مکانیکی است. راستش دلم خیلی هواي معراج را کرده و با آنکه ظاهرم نشان
نمی?دهد، یک لحظه از فکر تهران بیرون نمی?آیم. امّا باید به کارها برسم. جاروي چوبی را دست می?گیرم و شروع می?کنم به
جارو کردن پتوي کف سنگر. حمزه?علی و رفیعی هم یک ساعتی می?شود که رفته?اند سراغ بیل. گفلهاي خشک شده جلوي
سنگر را که حالا با وزیدن باد مثل سنگ شده با دست می?کَنَم. بقیه بچه?ها هم از تدارکات برمی?گردند تو سنگر. با دستمال
می?افتم به?جان آینه و بعد هم عکس آقا را گردگیري می?کنم و می?بوسم که ناگهان، پرده جلوي سنگر کنار می?رود و قامت
بیائید « - »؟ چیه رفیعی؟ حمزه علی کو « - : رفیعی با لباس?هاي گفلی و چشمانی گریان، ما را سراسیمه به سوي خود می?کشاند
رفیعی که با گریه?هایش قلبمان را چنگ می?زند با سر جواب »؟... ببینم، نکند مینی، چیزي « : یکی از بچه?ها گفت » برویم بیرون
منفی داد و شروع کرد به حرکت. من و دیگر بچه?ها، به?دنبال او به?راه می?افتیم. فاصله زیادي تا بیل نیست. بین راه، رفیعی
من و حمزه?علی، دیشب گودالی حفر کردیم تا آب باران جمع شود و ما گلهاي چسبیده به بیل مکانیکی را در آن بشوئیم. « : گفت
قطرات اشک روي گونه?هایش جاري می?شود. قلبم دارد از سینه بیرون می?زند، »... امّا امروز که آمدیم سر گودال دیدیم
روي آب است. با دیدن سربند، دوتایی وارد گودال شدیم و گل » یا حسین شهید « دیدیم، یک سربند « - »؟ چی دیدید « : می?پرسم
حرف که به اینجا رسید، خود را دوان دوان به کنار »... و لاي زیادي را بیرون ریختیم، تا بالاخره، پیکر مطهر شهیدي را پیدا کردیم
بیل می?رسانیم. حمزه علی پشت فرمان نشسته و زار زار گریه می?کند. یک لحظه احساس می?کنم عزیزي را ازدست داده است.
بچه?ها کنار پارکت روي گلها زانو می?زنند. خوب که دقت می?کنم، جنازه مطهر شهید را درون پارکت می?بینم. همه وجودم
می?لرزد. یاد توسلات دیشب می?افتم. شهید، سربند یا حسین شهید، گودال، آب... من و رفیعی، حمزه?علی و همه بچه?ها
می?زنیم زیر گریه و ناله...، آفتاب طلائیه هنوز تا وسط آسمان فاصله زیادي دارد که شهید به?روي دوش ما به?سوي معراج تشییع
می?شود... پنج، شش نفر بیشتر نیستیم. امّا حرف دعا و شهید که می?شود انگار چند برابر می?شویم و صداي گریه و ناله تا
. بازنویسی شده براساس خاطره درج شده در روزنامه کیهان شماره 17105 × ... فاصله?هاي دورتر هم می?رود
پیغام سروش
لیلا قنبري امام علی، علیه?السلام، می?فرمایند: شما به عمل کردن به آنچه می?دانید نیازمندترید تا آموختن آنچه نمی?دانید. 1 از
همان دوران کودکی یاد می?گیریم که باید یاد گرفت. به?ما می?گویند که علم چیز خوبی است و فراگرفتن و دانستن فضیلت
صفحه 37 از 45
است. در روزگار ما یادگیري و دانش?اندوزي جزئی ناگزیر از زندگی آدمی است و اگرچه واژه علم تنها بخش اندکی از مفهوم
حقیقی خود را منعکس می?کند و هرچند دانش آموختن براي بسیاري از مردم این زمان یک عادت و سنّت تلقّی می?شود، امّا
بی?تردید علم چراغی است که راه را براي انسان روشن می?سازد و در این میان این آدمی است که راه را انتخاب می?کند و
روشنایی و فروزندگی چراغ را رقم می?زند. در مدرسه می?آموزیم که باید بخوانیم و بشنویم تا فرا بگیریم امّا امروز کلامی دیدم
که آموختن را بسیار زیباتر و با نگاهی دیگر به من آموخت. کلامی که هم راه آموختن را و هم روش پیمودن را به ما نشان
می?دهد. چه نیکوست که جان این کلام را از زبان قرآن و روایات بشنویم: خداوند می?فرماید: والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا.
2 و حتماً آنان را که در راه ما تلاش و مجاهدت کنند به راه?هاي خود هدایت می?کنیم. امام صادق، علیه?السلام، نیز
می?فرمایند: مَن عَمَل بما علم وَرَثّهف اللَّه علمَ ما لم?تعلم. 3 کسی که به دانسته خود عمل کند خداوند علم آنچه را که نمی?داند
به?او خواهد داد. این وعده حق پروردگار است که هر کس به معلومات خویش عمل کند او خود مجهولات او را برایش معلوم
گرداند. امّا در روزگار ما آنچه کمتر بدان پرداخته می?شود عمل کردن است و شاید به?همین دلیل است که دانش?آموزي و
علم?اندوزي از حیرت انسان سرگردان عصر ما نمی?کاهد. امام صادق، علیه?السلام، می?فرمایند: دانش به آموختن نیست، بلکه
نوري است که در دل هر کس که خداوند تبارك و تعالی خواهان هدایتش باشد، افتد. بنابراین، اگر خواهان دانش هستی بیش از
هر چیز حقیقت عبودیت را در جان خودت جستجو کن و علم را با به?کار بستن آن بجوي و از خداوند فهم بخواه تا به تو
بفهماند. 4 و نیز از امام سجاد، علیه?السلام، روایت شده که می?فرمایند: در انجیل نوشته شده است: تا آنچه را که آموخته?اید
به?کار نبسته?اید در پی آموختن آنچه نمی?دانید نروید، زیرا علم هرگاه به آن عمل نشود، جز بر دوري (عالم) از خدا نیفزاید. 5
خداوندا ما را در عمل به دانسته?هایمان یاري کن، سینه?مان را براي فهمیدن و دانستن بگشاي و حیرت?ها و سرگردانی?هایمان
3. بحارالانوار، ج . 2. سوره عنکبوت، آیه 99 . را به نور علم و یقین برطرف فرما. پی?نوشت?ها: 1. میزان?الحکمه، ج 8، ص 3995
. 5. همان، ج 8، ص 3995 . 4. میزان?الحکمه، ج 8، ص 3981 . 78 ، ح 189
مناجات امیرالمؤمنین

مناجات امیرالمؤمنین
خداوندا آنانکه به تو دل دادند انیسی مهربان و دوستی روشن مهر و نازنین یافته?اند. الهی، آنان که بر تو توکل دارند، بناي
امیدشان بر پایه?اي متین و محکم استوار است. تویی که از پیدا و پنهانشان خبر داري و آشوب ضمیر آشفتگان را هم از آنها
آشکارتر می?بینی. اسرار نگفته را به تو می?گویند و هرچه می?خواهند از تو می?خواهند. در جهان می?گردند و فراز و فرود
زندگی را می?پیمایند. سیر آفاق می?کنند و در فضاي انفس پرواز می?نمایند. از اینهمه گشت و گذار و از این همه سیر و
سیاحت ترا می?جویند و در اعماق دریاها و اوج آسمان?ها ترا می?طلبند. الهی، اینان در غربت پراکنده?اند و سخت بی?کس و
بی?آشنا به?سر می?برند، جهانیان از عاشقان تو بیگانه?اند و منفعت جویان از سوز دل آنان بی?خبر. الهی هر آندم که از وحشت
تنهایی به تنگ آمدند با یاد تو سرگرم می?گردند و با دورنماي وصال تو خوشحال و شادمان می?شوند. خوشند که شب هجران به
پایان خواهد آمد و طلیعه دلنواز وصل آشکار خواهد شد. اینان، همچو پرتویی که به خورشید بازگردد و نظیر قطره?اي که در دریا
فانی شود هستی اندك خود را در اقیانوس بی?کران وجود محو خواهند کرد و در آغوش ابدیت فرو خواهند رفت. خدایا، عاشقان
تو چون از حوادث گیتی رنجور شوند به?تو پناه می?آورند و سختی بار مصائب را با نوازش عشق تو آسان به?منزل می?رسانند.
اینان مطمئن?اند که زمام امور بدست توست و بر کاخ هستی جز اریکه سلطنت جاودانت کرسی دیگري نیست. الهی، دامنه لغت
کوتاه است و هیجان ضمیر بی?پایان. دل می?خروشد وجان می?نالد، معانی در صندوق سینه در هم انباشته است، کوو آن
واژه?اي که بتواند ترجمان احساسات باشد و اسرار دل را بی?پروا فاش سازد. پروردگارا، آندم که زبانم راز نگفته، خموش گردد
صفحه 38 از 45
و گفتارم، در آغاز، به پایان رسد، تو اسرارم را نگفته بدان و شکوایم را بی?نگارش، بخوان، مرا به مصالح فردي واجتماعی دلالت
کن و مقدّراتم را به سعادت محیط سوق ده، اگرچه آرزوي من سخت دشوار است، امّا در پیشگاه عظمت تو و قدرت تو، اي
خداوند مهربان بسیار ناچیز و آسان انجام می?شود. لأنکَ عَلی ما تشاءف قدیر... نهج?البلاغه خطبه اول، ترجمه جواد فاضل
یک کتاب در یک نگاه
سید سعید سیدنژاد نام کتاب: تاریخ عصر غیبت مؤلفان: پورسید آقایی، جباري، عاشوري، حکیم ناشر: انتشارات حضور تاریخ و
نوبت چاپ: سال 1379 ، چاپ اول یکی از دورههاي بسیار حساس تاریخ تشیع، دوران غیبت امام زمان، علیهالسلام، است. از آنجا
که حوادث این برهه از تاریخ با یکی از مهمترین اصول اعتقادي شیعیان یعنی اعتقاد به مسأله مهدویت گفره خورده است، لذا بیشتر
به آن از دید عقیدتی نگریسته شده و به جزئیات وقایع آن در بحثهاي تاریخی آنچنان که باید توجهی نشده است، البته
سختگیريهاي خلفاي عباسی و ضرورت جلوگیري از نشر اخبار مربوط به تولد امام زمان، علیهالسلام، که مبادا از این موضوع
دژخیمان حکومت عباسی خبردار شوند و به آن حضرت دست بیابند نیز در عدم ثبت و حفظ کامل و مشروح جزئیات تاریخ این
دوره بسیار مؤثر بوده است. ازطرفی چون روشن شدن برخی از نکات تاریخ بهاثبات بعضی از دیدگاههاي عقیدتی کمک مینماید،
درنتیجه پرداختن به بحثهاي تاریخی این دوره و بهتبع آن ارتقاء سطح آشنایی با کم و کیف وقایع این بخش از تاریخ به برخی از
شبهات و پرسشهایی که بعدها بیشتر از طرف دشمنان اسلام با هدف ایجاد تفرقه و به هم زدن وحدت مسلمانان و از بین بردن
اصل اعتقاد به مهدویت پیش آمده است پاسخهاي مناسبی خود به خود داده خواهد شد. مؤلفان اثر حاضر درضمن بخشهاي
مختلف آن تلاش کردهاند تا گوشههایی از وقایع و رویدادهاي این بخش از تاریخ را بیشتر مورد تحقیق و تدقیق قرار دهند. براین
اساس در فصل اول کتاب منابع مربوط به تاریخ عصر غیبت را در ضمن یک طبقهبندي سهقسمتی (کتابهاي مربوط به غیبت،
کتابهاي رجالی، کتابهاي تاریخی) معرفی میکنند. آنگاه در فصل دوم گزارش کوتاهی از زندگی امام مهدي، علیهالسلام، با
لحاظ دیدگاههاي مختلفی که در اینباره هست مورد اشاره قرار میدهند در فصل سوم وضعیت سیاسی، اجتماعی و فکري عصر
عباسیان در آستانه دوره غیبت مورد بررسی قرار میگیرد. به دنبال آن در فصل چهارم وضعیت فکري، سیاسی، اجتماعی شیعه
بهویژه پایگاه اجتماعی و نفوذ معنوي امام هادي و امام عسکري، علیهماالسلام، بهعنوان رهبري جهان تشیع مورد کنکاش قرار
میگیرد. در فصل پنجم زمینهسازي معصومین، علیهمالسلام، براي ورود شیعه به عصر غیبت در دو بخش تشریح میگردد و در
فصل ششم پیشینه سازمان وکالت و جایگاه آن در عصر غیبت صغري تحت عناوینی چون: بررسی معناي لغوي و اصطلاحی واژه
وکالت، علل تشکیل سازمان وکالت، بررسی محدوده زمانی و جغرافیایی فعالیت سازمان وکالت، وظایف و مسئولیتهاي سازمان
وکالت، ویژگیها و شرایط لازم براي وکلاي ائمه، علیهمالسلام، ساختار و شیوههاي عملکرد سازمان وکالت، معرفی مهمترین
وکلاي ائمه، علیهمالسلام، تا عصر غیبت صغري... مورد بررسی قرار میگیرد. در فصل هفتم عصر غیبت صغري از نظر وضعیت
سیاسی، اجتماعی و فکري مورد بررسی قرار گرفته آنگاه درباره تاریخ غیبت و چگونگی آغاز آن و فلسفه غیبت و ویژگیهاي
دوره غیبت صغري و نواب اربعه و معرفی وکلاي خائن و مدعیان دروغین وکالت و همینطور وضعیت فکري و سیاسی، اجتماعی
شیعه مطالبی ارائه میشود. در فصل نهم مهمترین مسائل عصر غیبت نظیر نهضتها و دولتهاي شیعی در عصر غیبت کبري،
مبارزات فکري و سیاسی علماي شیعه و دورههاي مرجعیت دینی شیعه در عصر غیبت کبري و... بررسی میشود. بالاخره در آخرین
فصل کتاب سیرت و آثار امام مهدي، علیهالسلام، در عصر غیبت و دوران پس ازظهور مورد اشاره قرار میگیرد.
آیا امام زمان، علیه السلام، پس از ظهور دین جدیدي خواهند آورد؟
صفحه 39 از 45
دعوت » کتاب جدید « و یا » به امر جدید « در برخی از روایات آمده است که وقتی حضرت مهدي، علیه السلام، ظهور کند مردم را
خواهد کرد، از جمله آن روایت ها است روایتی از امام صادق، علیه السلام، که در آن آمده است: وقتی قائم، علیه السلام، ظهور
کند به امر جدیدي مردم را دعوت خواهند کرد، همانطور که پیامبر اکرم، صلّی اللَّه علیه وآله، مردم را پس از بعثت به امر و آیین
جدیدي فرا می خواندند. 1 در مقابل براساس اعتقاد همه مسلمانان دین اسلام آخرین دین الهی و کتاب قرآن آخرین کتاب وحی
است که به بشر نازل شده است و گذشته از این در تعداد زیادي از روایات تصریح شده است، امام زمان، علیه السلام، مردم را به
اطاعت کامل از دین اسلام و احکام حیاتبخش آن دعوت خواهد کرد. در این باره از رسول خدا، صلّی اللَّه علیه وآله، نقل شده
است که: قائم از فرزندان من است. اسم او اسم من و کنیه او کنیه من و خوي و رفتار او همانند سیره و رفتار من است، مردم را بر
اطاعت از احکام دین من فرا می خواند و آنها را به رعایت دستورات قرآن دعوت می کند. 2 از دقت در مجموعه این روایات
بوضوح روشن می شود که هدف امام زمان، علیه السلام، ترویج و حاکمیت بخشیدن به احکام اسلام و تجدید عظمت آن است،
وگرنه موضوع آوردن یا مطرح کردن آیین جدید به غیر از اسلام به دلالت آیات صریح قرآن و روایات متواتر اهل بیت، علیهم
السلام، منتفی است. امّا اینکه چرا از عملکرد آن حضرت به عنوان امر جدید یاد می شود؟ علت آن است که در طول تاریخ به ویژه
در دوران غیبت مردم دراثر کوتاهی و غفلت یا جهل و نادانی بدعت هاي زیادي را در دین ایجاد می کنند و به جهت منافع
زودگذر دنیوي خود به خیال اینکه عدول از احکام الهی آنها را زودتر و یا راحت تر به آن اهداف می رساند بسیاري از احکام
قرآن و اسلام را نادیده می گیرند یا آنها را به میل خود تفسیر و تأویل می نمایند و درنتیجه این کار اسلام واقعی به فراموشی سپرده
می شود، لذا وقتی امام زمان، علیه السلام، ظهور می کنند بدون توجه به میل و خواست مردم احکام خداوند را به همان صورت که
صادر شده است به اجرا درمی آورند و بدیهی است که این کار در نظر مردمی که خیلی از این احکام را به کنار نهاده بودند یا آنها
را به گونه اي دیگر معنی می کردند تازگی خواهد داشت و با اسلام مصطلح و رایج در بین آنها فرق خواهد کرد، درنتیجه با خود
خواهند گفت آن حضرت به اسلامی غیر از آن اسلامی که ما می شناسیم دعوت می کند. بنابراین باید گفت چون مردم در آن
زمان خیلی از ارکان مهم و اساسی اسلام را رها کرده و به ظواهر آن اکتفاء نموده اند و به اصطلاح اسلام را در نماز و روزه و...
خلاصه کرده اند با دیدن اینکه امام زمان، علیه السلام، در تمام زمینه ها به لزوم رعایت احکام خاصی که ریشه هاي وابستگی به
دیگران و تأثیرپذیري از فرهنگ بیگانگان را قطع می کند و هرگونه ظلم و ستم و امتیاز طلبی هاي نادرست اجتماعی را از متولیان
دروغین امور سلب می کند و... پافشاري می نمایند، درحالیکه این امور را آنها تاکنون به اسم قوانین اسلامی ایجاد و رواج داده
بودند، بدیهی است که با مشاهده چنین وضعی حتی برخی از متولیان مراکز مذهبی و فرهنگی نیز به مقابله با آن حضرت برخواهند
خاست؛ چرا که اولًا مضمون دعوت آن حضرت را به ضرر موقعیت خویش می بینند و ثانیاً آنها را مخالف با آنچه که تا آنروز به
اسم اسلام می شناختند ارزیابی می کنند. امام صادق، علیه السلام، در روایتی به این حقیقت اینگونه اشاره می کنند: وقتی که قائم،
علیه السلام، قیام کنند مردم را به اسلام جدید (واقعی) دعوت خواهند کرد و آنها را به سوي احکامی که کهنه به نظر می رسند و
عموم مردم از آن دور افتاده اند هدایت خواهد نمود. 3 نکته دیگر آنکه اصولًا یکی از حکمت هاي اصلی نامیده شدن امام زمان،
آن است که آن حضرت مردم را به آنچه که از دور شده اند یعنی احکام واقعی اسلام هدایت خواهد کرد. » مهدي « علیه السلام، به
. 3. ارشاد مفید، ص 343 . 2. همان، ج 7، ص 52 . ماهنامه موعود شماره 27 پینوشتها: 1. اثباة الهداة، ج 7، ص 110
دست دعا
اي قرآن ناطق و اي ناطق قرآن! سلام بر تو آن هنگام که زلال جاري صدایت دلهاي تشنه ما را سیراب می?کند. سلام بر تو آن
هنگام که یاسهاي سپید آیات الهی بر لبانت شکوفا می?شود. اي صاحب عصر و اي امام زمان! سلام بر تو آنگاه که خورشید به
صفحه 40 از 45
استقبالت می?آید و درود بر تو آن زمان که ماه با همه ستارگانش جاي پایت را بوسه می?زنند. اي منتظرف قیام و قائم منتظر!
سلام بر تو هنگامی که [در انتظار سیصد و سیزده کبوتر مشتاق در میان رکن و مقام] می?ایستی. سلام بر تو هنگامی که [بر مسند
حکومت حقّ و عدالت] می?نشینی. اي امام جمعه موعود! سلام بر تو هنگامی که عطر نماز و قنوت به گرد گنبد آسمان می?پیچد.
سلام بر تو آنگاه که ذکر رکوع و سجودت در محراب زمین جوانه می?زند. سلام بر تو هر زمان که از نسیمف تکبیر و تهلیلت
عاشق لبریز از خدا می?شود. اي چهاردهمین بدر آسمان خدا! سلام بر تو آنگاه که پلک صبح با سر انگشت P} صحن قلبهاي
محبّتت گشوده می?شود و آن هنگام که مهربانترین ماه?ها با تبسّم دلنشینت طلوع می?کند. اي عزیز دل ما! سلام بر تو آن زمان
که یوسف ماه از حفسن بی?حد تو سر در چاه شب فرو می?برد و آن هنگام که نسیم دست خدا نقاب از چهره زیباي تو
برمی?دارد و آفتابف نگاهت بر اهل زمین سایه می?افکند. سلام بر تو که سطر نخستین کتاب انتظاري و سرآغازف دفتر آرزوها.
درودهاي بی?پایان همه قلبها و قلمها برتو باد *** زیارت آل یاسین یکی از زیارتهاي مشهور حضرت مهدي، علیه?السلام، است.
راوي این زیارت محمد حمیري قمی است که در اواخر دوران غیبت صغري می?زیسته و مکاتبات بسیاري با ناحیه مقدسه حضرت
صاحب?الأمر داشته و توقیعات متعددي به?وسیله او نقل شده است. در آغاز یکی از توقیعات چنین می?خوانیم: ... هرگاه خواستید
به?وسیله ما به پروردگار توجه پیدا کنید و به?ما متوجه شوید، پس آن?گونه که خداي تعالی فرموده است بگویید: درود و سلام
بر آل یس باد... زیارت آل یس با سلامها و درودهاي زیبایی آغاز می?شود که از لطافت و ادب خاصی برخوردار است و
اختصاص به وجود مقدس امام عصر، علیه?السلام، دارد. این زیارت شریفه در مفاتیح?الجنان در ضمن زیارت حضرت
صاحب?الأمر، علیه?السلام، آمده است و فرازهاي کوتاه آن دربردارنده برخی اعتقادات شیعه مانند توحید، رجعت، ولایت ائمه
معصومین، علیهم?السلام، معاد و... می?باشد.
شعر
مدفن پنهان در سینه?ام دلی است که پابند خانه نیست دیگر عبور زندگیم را بهانه نیست! یارب گواه باش که در گوشه بقیع حتی
مزار مادرمان را نشانه نیست ما وارثان زخم کبود شقایقیم آیا گواه ما در و دیوار خانه نیست!؟ در سینه?هاي زخمی آلاله?ها هنوز
منفورتر ز نام تو اي تازیانه! نیست در روزگار قحطی دل هیچ قصه?اي گویاتر از چکامه دفن شبانه نیست امشب کنار مدفن پنهان
دریاي درد و رنج علی را کرانه نیست علیرضا علیزاده طرح مدفون پنهان تسبیح گریه توان واژه کجا و مدیح گفتن او!؟ قلم، » فاطمه «
قناري گنگی است در سرودن او کشاندنش به صحاري عشق ممکن نیست کفمیت معجزه لنگ است پیش توسن او چه دختري که
پدر پشت بوسه?ها می?دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسري که براي علی به خط حضور حریم مدرسه کربلاست
دامن او بمیرم آن همه احساس بی تعلق را که بار پیرهنی را نمی?کشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می?چکد از
چلچراغ شیون او از آن ز دیده ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او غلامرضا شکوهی پرسش غریب درك
حقیر ماست از آن کوه سربلند پهلو شکسته، ناله به هر بام و در بلند پیش هزار نرگس اگرچه ملیح، پست هیچ است نیز قامت
شمشاد اگر بلند جسمی چو غنچه در پس ستر عفاف، گم روحی بزرگوار، شکیبا، نظر بلند با تیغ لعن بر کف دشمن هجوم برد
گفت بر آن پرسش غریب ساکت نشست تا نشد آشوب شر بلند مولا! هنوز طفل » خیر « فرصت نداد تا که کند او سپر بلند عالم که
یتیمت نخفته است آن نام را به نوحه تلخت مبر بلند آرش شفاعی عین?الصفا برهم زنید یاران این بزم بی?صفا را مجلس صفا
ندارد، بی یار مجلس آرا بی شاهدي و شمعی هرگز مباد جمعی بی لاله شور نبود مرغان خوشنوا را اي کعبه حقیقت وي قبله
طریقت رکن یمان ایمان عین?الصفا صفا را اي هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم بنگر دچار صد غم یک مشت بینوا را اي رحمت
را شاها به یک نگاهی بنواز این گدا را کمپانی مهر کبود خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت هفت » مفتقر « الهی دریاب
صفحه 41 از 45
آسمان گریه کردند بر تربت بی?نشانت غمگین و خاموش و خسته با بالهایی شکسته تا باغ خورشید پر زد از این قفس مرغ جانت
وقتی که می?رفتی آن روز از دور آیا ندیدي بغض غریب علی (ع) را در شیون کودکانت؟ جز عشق و خوبی چه کردي!؟ جز رنج
و حسرت چه دیدي؟ نامهربانان چه کردند با آن دل مهربانت؟ رفتی ولی آه بانو! عمري?ست از چشمهاي ما گلهاي خون
می?شکوفد با یاد هجده خزانت فردا که برخیزي از خاك امضاي مظلومی تست مهر کبودي که مانده است بر شانه و بازوانت
فاطمه سالاروند
یادي از یاران ظهور
مژده?اي دل که مسیحا نفسی می?آید که ز انفاس خوشش بوي کسی می?آید از غم و هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده?ام
فالی و فریادرسی می?آید با تبریک و تهنیت میلاد فرخنده حضرت صاحب?الزمان، ارواحنافداه، حضور همه مشتاقان و منتظران،
آرزو می?کنیم خداوند از روي عنایت، فرجش را نزدیک گرداند تا چشمان همه مستضعفان به دیدار جمالش روشن شود.
همزمان با آغاز جشن میلاد، ششمین سال تولد مجموعه?اي را به شادي می?نشیند که همه » موعود « ، ان?شاءالله نیمه شعبان امسال
همّ خود را مصروف ذکر نام بلند حضرت دوست ساخته است. راستش به خودمان این گمان نمی?بردیم که تا اینجا بتوان پیش آمد
و اگر عنایت و مرحمت خودشان نبود هیچ از ما برنمی?آمد و این همه هنر اوست که از هیچ همه چیز می?سازد. امروزه، این نام
در میان عموم محافل فرهنگی و بویژه نزد همه مردان و زنانی که به نام امام عصر، ارواحنافداه، نفس می?زنند شناخته شده است. از
خود را مستقل از همه جریان?ها و محافل نگه داشت چه، موعود مقدس، گمشده همه مستضعفان، همه یتیمان » موعود « همان ابتدا
آل محمد 9 و آرزوي همه کسانی است که در دل آرزوي بهاري حقیقی می?پرورند و حق هم همین بود که علی?رغم همه شداید
و سختی?ها در امان بماند شاید که رخصت اعلام نام آن عزیز را در عصر غیبت و غفلت فراچنگ آورد. آنچه تقدیم حضورتان
می?شود، ویژه?نامه جشن میلاد است که به همت جمعی از مشتاقان امکان عرضه در تیراژي بیشتر از ایّام معمول یافته است، از
همین رو گلچینی از آثار دلنشین شماره?هاي پیشین را با خود دارد و چونان سنت همه?ساله همراه با مسابقه?اي فرهنگی است که
شاید بهانه?اي باشد براي حضور بیش از پیش این مجله مهدوي در صحن خانه?ها، تحفه?اي که امید است انگیزه?اي باشد براي
اتصال و انس با فرهنگ مهدوي تا نیمه شعبان آینده و شاید هم تا... اجازه می?خواهم عرض کنم همه ما مکلف به انتظاریم.
مکلف به آماده بودن براي استقبال از پیک خجسته ایمان و رستگاري. مکلف به تربیت نسلی که توان مقابله با همه شداید و شبهات
عصر غیبت را داشته باشد. مکلف به بودن و زیستن در طریق معرفت به امام عصر 7 هستیم. هیهات اگر به ناگهان چونان شهاب ثاقب
بیاید و خانه?هامان، شهرمان و سرزمینمان آب و جارو نشده باشد! هیهات اگر آمدنش در گرو خانه?تکانی جسم و جانمان باشد و
ما در غفلت و غیبت به خود مشغول باشیم! هیهات اگر از تکلیف مسلمین در عصر غیبت بپرسند و ما در الفبایش درمانیم! هیهات
اگر نیمه شعبان سرآغاز تجدید عهد ما براي همه ماه?ها و سال?ها نباشد! مولا یارتان! جشن میلاد مبارك باد. تحریریه موعود
درباره